My Elysium
درس معلم گر بود زمزه ی محبتی جمعه به مکتب اورد طفل گریز پای را
چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:چند شعر کوتاه عاشقانه از احمد شاملوچهارشنبه , :: 22:51 :: نويسنده : faraz khanbabaei
تو كه ای؟ سرو آزاده ی من نور چشم خدا داده من چشم تو، جام من، باده ی من تو امیدم، توانم، بقایم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سالها دل بمهر تو بستم پشت خود را ز غمها شكستم نیمه شبها براهت نشستم تا شود از تو روشن سرایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * چون روی بامدادان ز پیشم غمزده، خسته جان، دلپریشم بی خبر از دل و جان خویشم همدم غم، اسیر بلایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تا كه شب سوی من باز گردی بادل خسته همراز گردی همدم جان ناساز گردی بر فلك هست، دست دعایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من ز دنیا، تو را برگزیدم رنج بی حد بپایت كشیدم تا شود سبز، باغ امیدم ـ جان ز تن رفت و نیرو ز پایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زندگی بی تو، شوری ندارد بی تو جانم سروری ندارد چشم من بی تو نوری ندارد ای جمال تو نور و ضیایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یادم آید یكی نیمه شب بود در تن و جان تو سوز تب بود جان من زین مصیبت بلب بود شاهدم گریه ها یهایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بی خبر بودی از زاری من غافل از رنج بیداری من فارغ از درد و غمخواری من و آنهمه ندبه و ناله هایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بودی آن عهدها خاكبیزان میخرامیدی افتان و خیزان من بدنبال تو اشكریزان تا كه در پای تو سر بسایم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بود آن روزگاران، شبانم نرگسی مست تر از شرابم سیمگون سینه، چون ماهتابم رفت از كف جمال و صفایم . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بلبل من! نوای تو خواهم عمر را در هوای تو خواهم زندگی را برای تو خواهم تو بپائی اگر من نپایم . * * * * * * * *
نظرات شما عزیزان:
|
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|